اینجا خاطره نم نم می بارد...

هیســــ ... سکوتُ حس کن آدم...

اینجا خاطره نم نم می بارد...

هیســــ ... سکوتُ حس کن آدم...

پیام های کوتاه
  • ۲۶ شهریور ۹۴ , ۱۸:۰۵
    31
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۴/۰۹/۲۶
    65
  • ۹۴/۰۹/۱۳
    73
  • ۹۴/۰۹/۱۰
    72
  • ۹۴/۰۹/۰۸
    71
  • ۹۴/۰۹/۰۷
    70
  • ۹۴/۰۹/۰۴
    69
  • ۹۴/۰۹/۰۳
    68
  • ۹۴/۰۹/۰۳
    67
  • ۹۴/۰۹/۰۳
    66
  • ۹۴/۰۸/۲۷
    65

59

پنجشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۵۵ ق.ظ

از دخترک تنهای ولو شده روی تخت به خدا ژونی آسمان ها: 

تصدقت بروم معبود... 

چگونه تحمل میکنی مرا وقتی میدانی که میدانم و خودم را

به ندانم کاری میزنم و در عین دانایی نادانی میکنم... 

نمی دانم کدام حس ...هشتم...هفتم...

ششم یا دهم....

ولی این روزها حسی در من فریاد میزند تو غمگینی...

خشمگینی...

خشمگینی آرام که من محو پارادوکس حرکاتت شده ام... 

خداژونی...

میدانم تنهایم نگذاشته ای... 

هیچ من هنوز هم پر ازتوست... 

و نگاهت نوازشگر لحظه لحظه های نفس کشیدنم... 

تصدقت بروم معبود...

میدانم اگر این نگاه نباشد آواره ی کو به کو میشوم... 

اگر این نگاه نباشد می شوم پر افتاده ی پرنده ای که پریده...

میدانی...

این روزها کارم از دعا و دخیل صلوات گذشته...

خودت باید دست به کار شوی... 

خداژونی؟؟؟ می بینی؟ دست روحم دراز شده به سمتت...

می شود دستانم را بگیری...؟

 باورکن ملالی نیست...جز...جز ...آه...خداژونی...خداژونی...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۱
باران ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی