67
امروز تو آرایشگاه←
شاگرد آرایشگر( با چشمای گرد): وای تو میخوای این موها رو بزنی؟حیفت نمیاد؟
من با لبخندی ملیح: نه والا
- چطور دلت میااااد؟؟؟؟
قیافه من← o_O
بابا موئه...مووووو....عشق گمشدم که نی :|
دوسال دیگه بازم بلند میشه!
موهامو که از بیخ پسرونه زده شد،شاگرده گفت:
-حیف و میل کردی مو به این بلندیو :/
ای بابا... ملت چه وابستگی هایی دارن!!!!
اتفاقا من از این قیافه پسرونه و جذابی که پیدا کردم،
سخت خرسندم ^__^ خیلیم جذااب... والا :)))
اصن قیافه نگو ماه بگو...
اعتماد به نفسم کی داره؟ دووووششششمن!!!:)))
+ وقتی میری آرایشگاه فامیل طبیعیه که فامیل ها رو ببینی...
+ بحث افسردگی بود...زدم به فاز روانشناسی یه کمم راهنمایی کردم...
+ وقتی یه چی حالیت باشه روت حساب وا می کنن...
ازت راهنمایی می گیرن...
+ دلم میسوزه...واسهآدمای افسرده ای که حالشون خوش نی...
خودم یه روزی اینطور حالی داشتم...
خودمو کشیدم بیرون ازش...کاش اینا هم بکشن بیرون...
+ یه لاک فیروزه ای بود فروشی...آخرش یادم رفت بخرم...
رو دلم موند...دیگه م حال ندارم برم اون ورا واس یه دونه لاک :/
+ راستی فکر کنم بعد سه سال دوباره وارد محیط آرایشگاه شدم....
در این حد با این مکان مقدس برای خانوما بیگانه م :||||
+ پولش شد ده تومن!
# من و امروز و آرایشگاه